بسم الله الرحمن الرحیم

هولوکاست 9 میلیون ایرانی به دست استعمار پیر مکار انگلیس

گوشه ای از کارنامه انگلیس خبیث در ایران

به بهانه بازگشائی سفارت انکلیس در تهران

از قحطی بزرگ در ایران چه می دانید ؟ آیا می دانید هولوکاستواقعی در ایران رخ داده است ؟ آیا میدانید مابین سالهای 1917 تا 1919  میلادی (1296 تا 1298 شمسی ) بیش از 40 درصد جمعیت ایران جان خود را ازدست دادند ؟ برای آشنایی با چگونگی هولوکاست 9 میلیون ایرانی با طراحی استعمار پیر مکار انگلیس  ،  با ما همراه شوید .
طی سال های 1917 تا 1919 ایران با وجود اعلام بی طرفی در جنگ جهانی اول ،  بیشترین آسیب را از این جنگ ویرانگر دید و در حدود نیمی از جمعیت کشورقربانی مطامع کشورهای بزرگ و استعمارگر آن دوران شدند  .  اسناد این قتل عامقریب به 10 میلیون نفری همچنان در ردیف اسناد طبقه بندی شده و سری انگلستانقرار دارد و این کشور هنوز هم از انتشار آن ها ممانعت می کند  .

با آغاز جنگ جهانی اول  .  کشورهایروسیه  ،  فرانسه و بریتانیا تحت عنوان "دول متفق" و کشورهای اتریش و آلمان بهعنوان "دول محور" آغاز شد و سپس عثمانی  ،  ایتالیا و ژاپن نیز با پیوستن بهاین گروه  ،  میدان جنگ را به آسیا و خاورمیانه نیز گسترش دادند .

در زمان آغاز جنگ جهانی اول  ،  وضعیت داخلی ایران بسیار متزلزل بود  .  اوضاعآشفته و نابسامان اقتصادی و سیاسی و مداخله بدون حد و مرز قدرتهای خارجی  ،  ایران را تا آستانه یک دولت ورشکسته پیش برد .

احمد شاه
احمدشاه  ،  شاه بی کفایت ایران در 18 سالگی تاجگذاری کرد

با وجوداعلام بی طرفی ایران  ،  نیروهای متخاصم انگلیس و روس از نقاط مختلف وارد کشورشدند  .  جدا از دلایل ژئوپلتیک و منابع حیاتی ایران که برای ادامه جنگ ضروریبود  ،  یکی از دلایل این تعرض به ایران ،  شکل گیری احساسات همسو با آلمان ازطریق یکی از مقامات دربار بود و بریتانیا از بیم وقوع کودتای آلمانی درایران ،  نیروهای خود را تا پشت دروازه های پایتخت پیش آورد .  

اشغال

دولتعثمانی نیز با بهانه تراشی در مورد حضور نیروهای روس در آذربایجان ،  ازمرزهای شمال غرب نیروهای خود را وارد کشور کرده و توقف نقض بی طرفی را بهخروج روسیه از آذربایجان موکول کرد . قوای روس در شهرهای آذربایجان ،  اردبیل ،  قزوین و انزلی ،  حضور داشتند و بخشهایی از جنوب کشور از جمله بوشهر و بندرلنگه نیز در اشغال نیروی انگلیس بود .
همچنینواحدهایی از سربازان انگلیسی به همراه نیروهای هندی تحت امر خود از بحرینوارد آبادان شدند و این شهر را اشغال کردند .  عمده ‏ترین توجیه ورود ایننیروی نظامی ،  ضرورت محافظت از تأسیسات استخراج نفت در منطقه خوزستان بود .

بدین ترتیب انگلیسی ها از سال 1917 ایران را تحت اشغالخود درآوردند .

اجساد

اجساد گرسنگان در گوشه و کنار کوچه و بازار هیزم وار بر روی هم انباشته شده بود

درهمین زمان قحطی در ایران بیداد می کرد و همه روزه کودکان ،  زنان و سالمندانبسیاری را به کام مرگ می کشاند .  نیروهای اشغالگر انگلیس تمامی منابع وتولیدات کشاورزی را برای گذران نیاز نظامیان در جنگ خود ،  خریداری کرده واحتکار می کردند .  عجیب تر اینکه ارتش بریتانیا مانع از واردات مواد غذاییاز بین النهرین و هند و حتی از آمریکا به ایران شد .

میرزا خلیل خان ثقفی - پزشک دربار - در خاطرات خود از اوضاع حاکم بر تهران می گوید که نشان دهنده عمق فاجعه در پایتخت است :

 

"ازیکی از گذرگاه های تهران عبور می‏کردم .  به بازارچه‏ ای رسیدم که در آنجادکان دمپخت‌پزی بود .  رو به روی آن دکان ،  دو نفر زن پشت به دیوار ایستادهبودند .  یکی از آنها پیرزنی بود صغیرالجثه و دیگری زنی جوان و بلندقامت .  پیرزن که صورتش باز بود و کاسه گلینی در دست داشت ،  گریه‏ کنان گفت  :  ایآقا ،  به من و این دختر بدبختم رحم کنید ؛  یک چارک از این دمپخت خریده و بهما بدهید ،  مدتی است که هیچ کدام غذا نخورده‏ ایم و نزدیک است از گرسنگیهلاک شویم .
گفتم :  قیمت یک چارک دمپخت چقدر است تا هر قدر پولش شد ،  بدهم خودتان بخرید .  گفتند  :  نه آقا ،  شما بخرید و به ما بدهید چون ما زن هستیم ،  فروشنده ممکن استدمپخت را کم کشیده و ما متضرر شویم .  یک چارک دمپخت خریده و در کاسه آنهاریختم .  همان جا مشغول خوردن شدند و به طوری سریع این کار را انجام دادند کهمن هنوز فکر خود را درباره وضع آنها تمام نکرده بودم ،  دیدم که دمپخت راتمام کردند .  گفتم :  اگر سیر نشده‏ اید یک چارک دیگر برایتان بخرم ،  گفتند : آری بخرید و مرحمت کنید ،  خداوند به شما اجر خیر بدهد و سایه‏ تان را از سراهل و عیالتان کم نکند .

ازآنجا گذشتم و رسیدم به گذرِ تقی خان . در گذر تقی خان یک دکان شیربرنجفروشی بود .

من از وسط کوچه رو به بالا حرکت می‏کردم و نزدیک بود بهدکان برسم که ناگهان در طرف مقابلم , چشمم به دختری افتاد که در کنار دیواریایستاده و چشم به من دوخته بود .
دفعتاَنگاهش از سوی من برگشت و به بساط شیربرنج فروشی افتاد .  آن دختر ،  شش ،  هفتسال بیشتر نداشت .  لباسها و چادرش پاره پاره بود و چشمان و ابروانش سیاه وبا وصف آن اندام لاغر و چهره زرد که تقریباَ به رنگ کاه درآمده بود بسیارخوشگل و زیبا بود .  همین که نگاهش به شیربرنج افتاد لرزشی بسیار شدید درتمام اندامش پدیدار گشت و دستهای خود را به حال التماس به جانب من و دکانشیربرنج فروشی که هر دو در یک امتداد قرار گرفته بودیم دراز کرد و خواستاشاره ‏کنان چیزی بگوید اما قوت و طاقتش تمام شد و در حالی که صداینامفهومی شبیه به ناله از سینه ‏اش بیرون آمده ،  به روی زمین افتاد و ضعفکرد .
منفوراَ به صاحب دکان دستور دادم که یک بشقاب شیربرنج که رویش شیره هم ریختهبود آورده و چند قاشقی به آن دختر خوراندیم .  پس از اینکه اندکی حالش به جاآمد و توانست حرف بزند .  گفت  :  دیگر نمی‏خورم ،  باقی این شیربرنج را بدهیدببرم برای مادرم تا او بخورد و مثل پدرم از گرسنگی نمیرد . »

احمدشاه بزرگترین محتکر غلات در زمان قحطی بود

بدتراز هر مصیبت دیگر ،  مشارکت شاه و جمعی از حواریون او در احتکار مایحتاجعمومی است که نشان از بی مایگی و بی اعتنایی به تنگدستی مردم به روزگاراشغال کشورش از سوی اجانب دارد .  در این برهه میرزا حسن خان مستوفی‏ الممالکبا جدیت و تلاش فراوان ،  به رغم درگیر شدن با عوامل آشکار و نهان انگلیس وروس ،  با وضع برنامه ای درصدد نجات هموطنان خود از این وضع آشفته ،  مقابلهبا محتکران و اتخاذ تدابیری برای خرید عادلانه ارزاق عمومی به ویژه گندم ،  برنج ،  جو و توزیع آن میان هموطنان بود .

احمدشاه جوان بود که تن به پیشنهاد خرید منصفانهرئیس‏ الوزرای خود نیز نمی‏داد و مقادیر زیادی گندم و جو در انبارها ذخیرهکرده بود .  شاه قاجار در برابر پیشنهادهای خرید صدراعظم خود اظهار می‏داشت « جز به قیمت روز به صورت دیگر حاضر برای فروش نیستم» .

قحطی 1917 ؛    بزرگترین فاجعه تاریخ ایران
قحطی بزرگ ایران در سالهای 1917 تا 1919 از حمله مغول در قرن سیزدهم میلادی نیز بسیار عظیم تر بوده است .  
ازگزارش‌های مطبوعات آن زمان کاملا روشن است که در تابستان 1917 ایران درآستانه قحطی قرار داشت و برداشت محصولات تنها وقفه‌ای کوتاه در آن ایجادکرده بود .  روزنامه ایران در 18 اوت 1917 چنین گزارش می‌دهد :  «بر اثرتلاش‌های دولت ،  هم‌اکنون مقدار قابل توجهی غله در حال ورود به شهر است ودیروز قیمت جو در هر خروار از 35 تومان به 30 تومان کاهش یافت» .  اما اینتسکینی گذرا بود .  ایران در 21 سپتامبر 1917 می‌نویسد :  «نبود غله دارد درسراسر ایران قحطی به وجود می‌آورد .  تاثیر کمبود غله بویژه در کاشان مشهوداست و هیچ ترفندی نمی‌تواند اوضاع را بهتر کند ،  زیرا حمل غله از قم یاسلطان‌آباد به کاشان ممنوع است و مازاد غله این مناطق به شهرهای شمالیارسال می‌شود» .

بدلیل ممنوعیت ورود غله از قم و سلطان آباد به کاشان بسیاری از مردم این شهراز گرسنگی کشته شدند

گرسنگی فراگیر در تمام نقاط ایران
در گزارش روزنامه رعد در یازدهمژانویه 1918 چنین آمده است :  «به گزارش نظمیه ،  هفته گذشته 51 نفر بر اثرگرسنگی و سرما در خیابان‌های تهران جان باخته‌اند» .  در همین مقاله بهاقدامات امدادی انجام گرفته برای مقابله با قحطی در تهران اشاره شده است :  «تا پایان دسامبر ،  کمیته مرکزی صدقات اقدامات زیر را برای فقرای شهر بهانجام رسانده است :  اختصاص باغ اعتماد حضور با اتاق‌های زیاد و با اسباب واثاثیه مورد نیاز و گرمایش برای اقامت مستمندان ،  اختصاص باغ مجزایی برایزنان مستمند و کودکان ،  پناه دادن به یک‌هزار نفر ایجاد یک حمام برای آنها ،  تأمین البسه مورد نیاز ،  تأمین جیره روزانه برای چای ،  آش و برنج ،  معالجهبیماران ،  نگهداری از زنان باردار و تأمین شیر نوزادان یتیم ،  تأسیس یکمریضخانه 30 تختخوابی ،  ایجاد کارخانه‌ای برای قالیبافی زنان و کودکان کهتاکنون 8 دستگاه دار قالیبافی در حال کار در آن مستقر شده است و تعیینمعلمی برای تعلیم علوم دینی به کودکان» .  
رعددر بیستم ژانویه درباره بیماری و گرسنگی می‌نویسد :  «در چند روز گذشتهتعدادی بر اثر وبا در بارفروش و دیگر نقاط نزدیک دریای خزر درگذشته‌اند» .  

رعد در 28ژانویه درباره اوضاع قم می‌نویسد :  «اوضاع شهر قم از نظر مواد غذایی اسفباراست .  طی هفته گذشته ،  بیش از 50 نفر بر اثر گرسنگی و سرما جان باخته‌اند وتعدادی از آنها هنوز دفن نشده‌اند .  برخی از مردم برای غذایشان تنها خونگوسفند در دسترس دارند» .  
اینروزنامه در شماره 29 ژانویه درباره پیشنهاد گشایش نانوایی‌های دولتی درتهران می‌نویسد :  «دولت بنا دارد 20 دکان نانوایی برای فروش نان ارزان بهفقرا باز کند و نانوایان دیگر هم می‌توانند به هر قیمت که بخواهند نانبفروشند» .  رعد در 5 فوریه 1918 درباره آمار مرگ و میر در خیابان‌های تهرانمی‌نویسد :  «حاکم تهران به وزارت داخله گزارش داده است ،  طی 20 روز گذشتهتعداد مردگان بویژه به‌خاطر قحطی در تهران به 520 نفر رسیده است ،  یعنیبه‌طور متوسط در هر روز 36 نفر» . کالدولدر تلگرافی به تاریخ 22 ژانویه 1918 ،  چنین گزارش می‌کند :  «در شهر‌هایگوناگون به امداد فوری نیاز است .  روزانه چندین مرگ گزارش می‌شود .  درولایاتی که دولت ایران قیمت‌های خاصی را تعیین کرده حجم محدودی از گندم ،  برنج و دیگر مواد غذایی را می‌توان خرید .  

زنان روزها در صف نانوایی منتظر دریافت نان بودند و نهایتا بسیاری از آنها دست خالی و گرسنه باز میگشتند

در 14 فوریه 1918 ،  دکتر ساموئل جردن ،  رئیس کالج آمریکا در تلگرافیچنین می‌نویسد :  «تنها در تهران 40‌هزار بینوا وجود دارد .  مردم ،  مردارحیوانات را می‌خورند .  زنان نوزادان خود را سر راه می‌گذارند .  

( این یک نمونه کوچکی از اعمال خباثت آمیز انگلیسی ها بود وآمریکا هم به آ ن افزوده شد و جنایات ضد بشری فراوانی در حق ملت مظلوم ایران انجام دادند و می دهند و به بهانه هلوکاست دروغین یهودی کشی فرزند نا مشروع خود صهیونیسم را در سرزمین مقدس فلسطین بوجود آوردند وملت رنجدیده و مظلوم فلسطین را قتل عام کرده و از وطن آباء و اجدادی خود آواره کردند .

  پس این حق برای ملت ایران و مظلومان عالم محفوظ است که تا شیطنت های آنها ادامه دارد با فریاد رسا مرگ بر آمریکا , مرگ بر انگلیس و مرگ بر اسرائیل شعار خود قرار دهد) .

 

منبع : مشرق

 



نظر بدهید

لینک ثابت - نوشته شده توسط عبدالله افشاری در یادداشت ثابت - شنبه 94 شهریور 8 ساعت ساعت 2:17 عصر