پيام
+
[تلگرام]
روايت رهبرانقلاب از اولين روزهاي پيروزي انقلاب
من ميشوم چاييريز امام
رهبرانقلاب: قبل از ورود امام با دوستان روحاني جلسهاي تشکيل داديم و گفتيم: خب فردا امام وارد تهران ميشود؛... بايد از حالا آماده باشيم و تشکيلات بيت امام را منظم کنيم. هرکس مسئوليتي به عهده بگيرد. همه قبول کردند که بياييم درباره اين قضيه فکر کنيم.
جلسه گذاشتيم. بنده گفتم: من ميشوم قهوهچي. رفقا خنديدند و گفتند: شوخي ميکني؟ گفتم: نه، شوخي نميکنم. اتفاقا چون اهل چايي هستم، خوب چايي درست ميکنم؛ بالاخره منزل امام، يک چايي ريز ميخواهد. آن چاييريز من باشم.
اين حرف موجب شد كه جلسهي ما به يک سمت خوب رفت. فرق است بين اينكه هركس بنشيند جايي و هدف بگيرند كه رئيس اين تشكيلات چه كسي باشد؟ من در دلم بگويم بالاخره من مناسبترم. شما بگوييد من مناسبترم. اينجا يک معارضه و دعوا ميشود.
ما در اين دعوا، به قول زورخانهچيها لنگ انداختيم. گفتيم ما نيستيم؛ شغل ما قهوهچيگري. همه لنگ انداختند و کار سامان گرفت. //
شمس الظلام
95/11/14