پيام
+
[تلگرام]
چوپاني در مقام وزارت
چوپانى به مقام وزارت رسيد. هر روز بامداد بر مىخاست و کليد بر مىداشت و درب خانه پيشين خود باز مىکرد و ساعتى را در #خانه چوپانى خود مىگذراند. سپس از آنجا بيرون مىآمد و به نزد امير مىرفت.
شاه را خبر دادند که وزير هر روز صبح به #خلوتى مىرود و هيچ کس را از کار او آگاهى ني ست. امير را ميل بر آن شد تا بداند که در آن خانه چيست. روزى ناگاه از پس وزير بدان خانه در آمد. وزير را ديد که پوستين چوپانى بر تن کرده و عصاى چوپانان به دست گرفته و آواز چوپانى مىخواند.
امير گفت: «اى وزير! اين چيست که مىبينم؟»
وزير گفت: «هر روز بدين جا مىآيم تا ابتداى خويش را فراموش نکنم و به غلط نيفتم، که هر که روزگار ضعف به ياد آرد، در وقت توانگرى، به #غرور نغلتد.»
امير، انگشترى خود از انگشت بيرون کرد و گفت: «بگير و در انگشت کن؛ تاکنون وزير بودى، اکنون اميرى!»
در آيه 5 سوره فاطر آمده است:
«فَلَا تَغُرَّنَّکُمُ الْحَيَاةُ الدُّنْيَا»
يعني: «زندگي #دنيا شما را نفريبد.»
جبهه مقاومت اسلامي
95/11/24
||عليرضا خان||
عالي بود
عبدالله افشاري
@};-