شبکه اجتماعی پارسی زبانانپارسی یار

پيام

+ [تلگرام] از همه خواهش مي کنم 3 دقيقه اين چند خاطره رو مطالعه کنند پسر اول گفت: مادر جون برم جبهه؟ گفت: برو عزيزم رفت و والفجر مقدماتي شهيد شد! پسر دوم گفت: مادر، داداش که رفت، من هم برم؟ گفت: برو عزيزم. رفت و عمليات خيبر شهيد شد! پدر گفت: حاج خانم بچه ها رفتند، ما هم بريم تفنگ بچه ها روي زمين نمونه، رفت و کربلاي پنج شهيد شد! خدايا جواب اينارو چي بديم؟ دختر خانمي ميگفت: فقط دعا كنيد پدرم شهيد بشه! خشكم زد گفتم دختر اين چه دعاييه؟ گفت:آخه بابام موجيه! گفتم خوب انشاالله خوب ميشه، چرادعاكنم شهيد بشه؟ گفت: آخه هروقت موج ميگيردش و حال خودشو نميفهمه شروع ميكنه منو مادر و برادرمو كتك ميزنه! ، امامشكل ما اين نيست! گفتم: پس مشكل چيه؟ گفت: بعداينكه حالش خوب ميشه ومتوجه ميشه چه كاري كرده . شروع ميكنه دست و پاهاي همهمون را ماچ کردن و معذرت خواهي ميكنه. ما طاقت نداريم شرمندگي پدرمون را ببينيم. دعاكنيد پدرم شهيد بشه..... جواب اينارو چي بديم؟ به مادرقول داده بود برمي گرده.. چشم مادر که به استخوان هاي بي جمجمه افتاد لبخندتلخي زد وگفت ، بچه ام سرش مي ره ولي قولش نه جواب اين مادر رو چي بديم؟ من مي خواهم درآينده شهيد بشم .. معلم پريد وسط حرف علي وگفت : ببين علي جان موضوع انشاء اين بود که درآينده مي خواهيد چکاره شويد ، بايد درمورد يه شغل يا کار توضيح مي دادي مثلا پدرت چکاره است .. آقا اجازه ... ! شهيد جواب اين تفکر رو چه جوري بديم؟ گفتند شهيد گمنامه ، پلاک هم نداشت ، اصلا هيچ نشونه اي نداشت اميدوار بودم روي زير پيراهنش اسمش رو نوشته باشه... نوشته بود... اگر براي خداست بگذار گمنام بمانم الان دنبال نام و نشان هستيم حواست هست؟ هم قد گلوله توپ بود گفتن : چه جوري اومدي اينجا گفت : با التماس گفتن: چه جوري گلوله روبلند ميکني مياري گفت: با التماس به شوخي گفتن ميدوني آدم چه جوري شهيد ميشه لبخند زد وگفت : با التماس .. وقتي تکه هاي بدنشو جمع ميکردن ، فهميدم چقدرالتماس کرده بود اونا التماس چي ميکردن شما التماس چي؟ گردان پشت ميدون مين زمين گيرشد، چند نفررفتن معبرباز کنن پانزده ساله بود چند قدم که رفت برگشت ، گفتن حتما ترسيده .... پوتين ها شو داد به يکي از بچه هاو گفت : تازه ازگردان گرفتم ، حيفه ، بيت الماله... پابرهنه رفت بعضي ها با بيت المال چه کارها که نمي کنند! پيشوني بندها روبا وسواس زيرو رو ميکرد پرسيدم دنبال چه ميگردي گفت سربند يا زهرا گفتم يکيش رو بردار ببند ديگه ،چه فرق داره گفت نه آخه من مادرندارم التماس دعاي فرج
عبدالله افشاري
رتبه 0
0 برگزیده
140 دوست
محفلهای عمومی يا خصوصی جهت فعاليت متمرکز روی موضوعی خاص.
گروه های عضو
عبدالله افشاري عضو گروهی نیست
فهرست کاربرانی که پیام های آن ها توسط دبیران مجله پارسی یار در ماه اخیر منتخب شده است.
برگزیدگان مجله فروردين ماه
vertical_align_top