پيام
+
[تلگرام]
گفت: راستي جبهه چطور بود؟؟
گفتم : تا منظورت چه باشد ...
گفت: مثل حالا رقابت بود؟؟ گفتم : آري...
گفت : در چي؟؟ گفتم :در خواندن نماز شب...
گفت: حسادت بود؟؟ گفتم: آري...
گفت: در چي؟؟ گفتم: در توفيق شهادت...
گفت: جرزني بود؟؟ گفتم: آري..
گفت: برا چي؟؟ گفتم: براي شرکت در عمليات ...
گفت: بخور بخور بود؟؟ گفتم: آري ...
گفت: چي ميخورديد؟؟ گفتم: تير و ترکش ...
گفت: پنهان کاري بود ؟؟گفتم: آري ...
گفت: در چي ؟؟ گفتم: نصف شب واکس زدن کفش بچه ها ...
گفت: دعوا سر پست هم بود؟؟گفتم: آري ...
گفت: چه پستي؟؟ گفتم: پست نگهباني سنگر کمين ...
گفت: آوازم مي خونديد؟؟ گفتم: آري ...
گفت: چه آوازي؟؟ گفتم:شبهاي جمعه دعاي کميل ...
گفت: اهل دود و دم هم بوديد؟؟ گفتم: آري ...
گفت: صنعتي يا سنتي؟؟ گفتم: صنعتي ، خردل ، تاول زا ، اعصاب ...
گفت: استخر هم مي رفتيد؟؟ گفتم: آري ...
گفت: کجا؟؟ گفتم: اروند، کانال ماهي ، مجنون ...
گفت: سونا خشک هم داشتيد ؟ گفتم: آري ...
گفت: کجا؟؟ گفتم:تابستون سنگرهاي کمين ،شلمچه، فکه ،طلائيه.سومارو...
گفت: زير ابرو هم برمي داشتيد؟؟ گفتم: آري ...
گفت: کي براتون برمي داشت؟؟ گفتم: تک تيرانداز دشمن با تير قناصه ...
گفت: پس بفرماييد رژ لبم ميزديد؟؟ گفتم: آري ...
خنديد و گفت: با چي؟؟ گفتم: هنگام بوسه برپيشوني دوستان شهيدمان
سکوت کرد...گفتم: بگو ...بگو ...
زير لب گفت: شهدا شرمنده ام ..
شهــداتــاابــدشرمنــده_ايم ـ ادامه...
گفتم : تا منظورت چه باشد ...
گفت: مثل حالا رقابت بود؟؟ گفتم : آري...
گفت : در چي؟؟ گفتم :در خواندن نماز شب...
گفت: حسادت بود؟؟ گفتم: آري...
گفت: در چي؟؟ گفتم: در توفيق شهادت...
گفت: جرزني بود؟؟ گفتم: آري..
گفت: برا چي؟؟ گفتم: براي شرکت در عمليات ...
گفت: بخور بخور بود؟؟ گفتم: آري ...
گفت: چي ميخورديد؟؟ گفتم: تير و ترکش ...
گفت: پنهان کاري بود ؟؟گفتم: آري ...
گفت: در چي ؟؟ گفتم: نصف شب واکس زدن کفش بچه ها ...
گفت: دعوا سر پست هم بود؟؟گفتم: آري ...
گفت: چه پستي؟؟ گفتم: پست نگهباني سنگر کمين ...
گفت: آوازم مي خونديد؟؟ گفتم: آري ...
گفت: چه آوازي؟؟ گفتم:شبهاي جمعه دعاي کميل ...
گفت: اهل دود و دم هم بوديد؟؟ گفتم: آري ...
گفت: صنعتي يا سنتي؟؟ گفتم: صنعتي ، خردل ، تاول زا ، اعصاب ...
گفت: استخر هم مي رفتيد؟؟ گفتم: آري ...
گفت: کجا؟؟ گفتم: اروند، کانال ماهي ، مجنون ...
گفت: سونا خشک هم داشتيد ؟ گفتم: آري ...
گفت: کجا؟؟ گفتم:تابستون سنگرهاي کمين ،شلمچه، فکه ،طلائيه.سومارو...
گفت: زير ابرو هم برمي داشتيد؟؟ گفتم: آري ...
گفت: کي براتون برمي داشت؟؟ گفتم: تک تيرانداز دشمن با تير قناصه ...
گفت: پس بفرماييد رژ لبم ميزديد؟؟ گفتم: آري ...
خنديد و گفت: با چي؟؟ گفتم: هنگام بوسه برپيشوني دوستان شهيدمان
سکوت کرد...گفتم: بگو ...بگو ...
زير لب گفت: شهدا شرمنده ام ..
شهــداتــاابــدشرمنــده_ايم ـ ادامه...
شمس الظلام
96/4/19
برای مشاهده پیام های بیشتر لطفا وارد شوید