پيام
+
[تلگرام]
#غيبت
#داستان_کوتاه
ياد دارم که ايام طفوليت بسيار عبادت ميکردم و شب را با عبادت به سر مىآوردم
در زهد و پرهيز جديت داشتم. يک شب در محضر پدرم نشسته بودم و همه شب را بيدار بوده و قرآن مىخواندم ولى گروهى در کنار ما خوابيده بودند، حتى بامداد براى نماز صبح برنخاستند
به پدرم گفتم از اين خفتگان يک نفر برخاست تا دور رکعت نماز بجاى آورد، به گونهاى در خواب غفلت فرو رفتهاند که گويى نخوابيدهاند بلکه مردهاند
پدرم به من گفت عزيزم! تو نيز اگر خواب باشى بهتر از آن است که به نکوهش مردم زبان گشايى و به غيبتو ذکر عيب آنها بپردازى
تعجيل در فرج آقا امام زمان صلوات

يادداشتهاي يک مسلمان
98/4/9
رايحه ي انتظار
اللهم صل علي محمد وال محمد وعجل فرجهم
يادداشتهاي يک مسلمان
اللهم صل علي محمد وال محمد وعجل فرجهم