پيام
+
[تلگرام]
رفقا براي اين متن زحمت کشيده شده
لطف کنيد با دقت روح اين نوشتار را با وجدان خود بيابيد و تکليف را تشخيص دهيم ودنبال پنهان شدن پشت سرتکليف ديگران نشويم
وقتي مکه در سال هشتم هجري به دست مسلمين فتح شد، رسول اکرم صلي الله عليه و آله دستور عفو همگاني صادر کردند.
اما فرمودند عبدالله(برادر رضاعي عثمان) را هرجا گير آورديد بکشيد حتي اگر خود را به پرده ي کعبه چسبانده باشد.
اين شخص ابتدا مسلمان بود ولي بعد مرتد شد و به مکه فرار کرد و شروع کرد به خدا و پيامبرش دروغ بستن.
وقتي عبدالله دستور قتلش را شنيد به برادرش عثمان پناه برد و از او خواست که نزد رسول خدا واسطه شود تا او را نکشند.
عثمان برادر را برداشت و نزد پيامبر آورد و از رسول اکرم طلب بخشش و گذشت براي برادر مرتد خود کرد.
رسول اکرم صلي الله عليه وآله مدتي طولاني سکوت کردند و سپس سربلند کرده و رضايت دادند.
با اينجاي ماجرا کار دارم:
پيامبر اکرم صلي الله عليه وآله رو به اصحاب کردند و فرمودند:
مي دانيد چرا مدتي طولاني سکوت کردم؟
منتظر بودم يکي از شما بلند شود و سر از تن عبدالله جدا کند.
(صفحه 192و193،کتاب سقيفه،علامه عسکري)
آري امام جامعه هميشه حرف خود را صريح نمي زند، يا مصلحتي را مي بيند يا مقامش اقتضاي سخن گفتن نمي کند،
اين تويي که با بصيرتت بايد تشخيص به موقع و صحيح داده و عمل کني و الا بعد از آنکه همه چيز روشن شد هنري نکردي!
وقتي امام علي عليه السلام از انصار مي پرسيد که چرا با غير من بيعت کرديد، جواب مي شنيد: چون تو اعلام خلافت نکردي!
اگر تو زودتر گفته بودي حتما با تو بيعت مي کرديم.
اينها هميشه منتظرند که امامشان سخن بگويد تا حرکت کنند، اما نمي دانند که هميشه اينگونه نيست.
هميشه قرار نيست امام جامعه صراحتأ سخن بگويد،
اين تويي که بايد تشخيص دهي و آيا بصيرت معنايي غير از اين دارد؟
اگر با افکار و اعتقادات رهبرت دم خور باشي و نظام فکري او را در سخنانش بيابي لازم نيست که در هر حادثه اي برايت فتوا بدهد تا تو حرکت کني، بلکه قبل از آنکه لب بگشايد، ناگفته هاي او را مي داني.
امام حسين عليه السلام در شب عاشورا به اصحاب خود فرمودند که از تاريکي شب استفاده کنيد و برويد.
آنان که حسين شناسند مي دانند که نبايد بروند.
امام وظيفه ي خود مي داند که جان يارانش را به خطر نيندازد، به همين دليل به اصحابش مي فرمايد که اينها به من کار دارند و قصد جان مرا کردند،
شما جان خود را نجات دهيد.
اما تو وظيفه اي ديگر داري!
تو نبايد مصلحت سنجي کني!
مصلحت سنجي کار امام جامعه است و کار تو فهم طلب امام از تو که شايد مثل اين داستان کربلا خلاف حرف صريح امامت باشد.
اما امان از آن حزب اللهي نماهايي که دم از ولايت مداري مي زنند ولي حاضر نيستند حتي سخنان ولي زمانشان را بخوانند تا بفهمند که او از آنها چه مي خواهد.
قضيه وقتي بدتر مي شود که امام جامعه ي مسلمين بارها مطلبي را بيان مي کند
(مثلا چند بار در ظرف يک سال مي فرمايد: من به مذاکره خوشبين نيستم) اما عده اي هنوز منتظر مي مانند تا ايشان حرفش را صريح تر بزند.
نه تنها نگفته هاي ايشان را هم نمي فهمند و نمي دانند،
بلکه گفته هاي ايشان را هم نمي دانند و از روي جهل مي گويند ما منتظريم رهبري نظرشان را بگويند!
ديگر از جان امامت چه مي خواهي؟
نکند توقع داري او بيايد در صحنه و عليه سياستمداران قاجاري مملکت شعار بدهد تا تو تصميم بگيري که بايد حرکتي کني؟
موضع داشته باشيد.
نسبت به اشخاص، نسبت به جريانها، نسبت به سياستها، نسبت به دولتها، موضع داشته باشيد، نظر داشته باشيد. اينجور نيست که شما بايد منتظر بمانيد، ببينيد که رهبرى دربارهى فلان شخص، يا فلان حرکت، يا فلان عمل، يا فلان سياست چه موضعى اتخاذ ميکند که بر اساس آن، شما هم موضعگيرى کنيد؛ نه، اينکه کارها را قفل خواهد کرد. رهبرى وظايفى دارد... ؛ شما هم وظايفى داريد؛ به صحنه نگاه کنيد، تصميمگيرى کنيد؛ منتها معيار عبارت باشد از تقوا(93/5/1)
T.me/didebane_enghelab
يادداشتهاي يک مسلمان
98/4/9
يادداشتهاي يک مسلمان
چند نکته به ذهنم اومد: 1- پيامبر(ص) برخلاف سخن شما حرفش رو صريح زده بود 2- حضرت علي عليه السلام هم از قبل انتخاب شده بودند و ناگفته اي نبود که نگفته باشند و اصحاب منتظر گفتنش باشند 3- امام حسين عليه السلام هم اصحاب را مکلف به رفتن نکرد بلکه مختار کرد
يادداشتهاي يک مسلمان
آقاي خامنه اي هم موافق مذاکرات بودند اما به آن خوشبين نبودند.... و به نظر من اين مذاکرات بزرگترين فايده اي که داشت اين بود که اطلاعات مردم را نسبت به آن بيشتر کرد و مردم هم دانستند که فايده اي ندارد