پيام
+
[تلگرام]
قصاب شهيد
مترو تهران ايستگاهي دارد
به نام جوانمرد قصاب.
اين جوانمرد شهيد:
. هميشه با وضو بود.
.مي گفتند : عبدالحسين، چه خبر از وضع کسب و کار؟
مي گفت : الحمدلله. ما از خدا راضي هستيم، او از ما راضي باشه.
.هيچ کس دو کفه ترازوي عبدالحسين را مساوي نديده بود. سمت گوشت، هميشه سنگين تر بود.
. اگر مشتري مبلغ کمي گوشت
مي خواست عبدالحسين دريغ
نمي کرد. مي گفت:
«براي هر مقدار پول، سنگ ترازو هست».
. وقتي مي شناخت که مشتري فقير است، نمي گذاشت بجز سلام و احوالپرسي چيزي بگويد. مقداري گوشت مي پيچد توي کاغذ ومي داد دستش.
.کسي که وضع مادي خوبي نداشت يا حدس مي زد که نيازمند باشد يا عائله زياد داشت را دو برابر پولش گوشت مي داد.
.گاهي براي اين که بقيه مشتري ها متوجه نشوند، وانمود مي کرد که پول گرفته است. گاهي هم پول را مي گرفت و کنار گوشت، توي روزنامه، دوباره برمي گرداند به مشتري. گاهي هم پول را مي گرفت و دستش را مي برد سمت دخل و دوباره همان پول را مي داد دست مشتري و مي گفت:
«بفرما. ما بقي پولت ».
.عزت نفس مشتري نيازمند را
نمي شکست.
اين جوانمرد، چهل و سه بهار از عمرش را گذراند و بخاطر روحيات انقلابيش با گلوله به شهادت رسيد. شهيدعبدالحسين کياني.
جوانمرد قصاب.
شادي روح همه جوانمردان کاسب صلوات
@didebane_enghelab ak
يک فنجان آرامش
98/5/10