عَقَبه سوّم : سؤالِ مُنکر و نکیر در قبر 

از حضرت صادق‌علیه السلام روایت شده که فرمود : نیست از شیعه ما هر که انکار کند سه چیز را : معراج و سؤال در قبر و شفاعت(151) .
و روایت شده که آن دو مَلَک به هیئت هولناکی می‌آیند ، صدای ایشان مثل رعد غرّنده و چشمهایشان مثل برق خیره کننده . سؤال کنند که پروردگارت کیست؟ و پیغمبرت کیست؟ و دینت چیست؟ و نیز سؤال کنند از ولی و امام او(152) .
پس در آن حال چون جواب دادن سخت است بر میت ، و محتاج است به اعانت ، لاجَرَم برای مرده دو جا تلقین ذکر کرده‌اند . یکی وقتی که او را در قبر گذارند و بهتر آنست که به دست راست ، دوش راست او را ، و به دست چپ ، دوش چپ او را بگیرند و حرکت دهند و تلقین کنند ، و دیگر وقتی که او را دفن کردند .
سُنّت است که ولیّ میّت - یعنی اقرب خویشان او - بعد از آن که مردم از سر قبر او برگردند نزد سر میّت نشیند و به صدای بلند او را تلقین کند(153) ، و خوب است که دو کف دست را روی قبر گذارد و دهان را نزدیک قبر بَرَد ، و اگر دیگری را نائب کند نیز خوب است .
و وارد شده است که چون این تلقین را بکند مُنکَر به نکیر می‌گوید : بیا برویم ، تلقین حُجَّتَش کردند احتیاج به پرسیدن نیست ، پس برمی‌گردند و سؤال نمی‌کنند(154) .
و در کتاب «مَن لا یَحْضُرُهُ الفَقیهِ» است که «چون «ذَرّ» پسر جناب ابوذرّرضی الله عنه وفات کرد ، ابوذر بر قبر او ایستاد و دست بر قبر مالید و گفت : «رحمت کند خدا تو را ای ذرّ! به خدا سوگند که تو نسبت به من نیکوکار بودی و شرط فرزندی را بجا می‌آوردی ، و ألحال که تو را از من گرفته‌اند من از تو خشنودم . به خدا قسم! که از رفتن تو باکی نیست بر من و نقصانی به من نرسید ، و
«
مالی الی احدٍ سوی اللَّه مِن حاجةٍ»؛
«
از برای من به غیر از حق‌تعالی به احدی حاجت نیست»
و اگر نبود هول مُطَّلع - یعنی جاهای هولناک آن عالَم که بعد از مرگ دیده می‌شود - هر آینه مسرور می‌شدم که من به جای تو رفته باشم ، و لکن می‌خواهم چند روزی تلافیِ مافات کنم و تهیّه آن عالَم را ببینم ، و به تحقیق که اندوه از برای تو مرا مشغول ساخته است از اندوه بر تو ، یعنی همگی [همیشه در غم آنم که عبادات و طاعاتی که از برای تو نافع است بکنم ، و این معنا مرا بازداشته است از آنکه غم مردن و جدایی تو را از خود ، بخورم .
و اللَّه که گریه نکردم از جهت تو که مرده‌ای و از من جدا شده‌ای و لیکن گریه بر تو کردم که حال تو چون خواهد بود و چون بگذرد؟
«
فَلَیْتَ شَعْری ما قُلْتَ وَ ما قیلَ لَکَ؟»؛
«
پس کاش می‌دانستم که تو چه گفتی و به تو چه گفتند؟»
خداوندا! به او بخشیدم حقوقی را که بر او واجب کرده بودی از برای من ، پس تو هم ببخش حقوق خود را که بر او واجب گردانیده بودی ، چه آنکه تو به جود و کَرَم از من سزاوارتری»(155) .
و از حضرت صادق‌علیه السلام منقول است که چون مؤمن را داخل در قبر کنند نماز در طرف راست او واقع شود ، زکات در طرف چپ او ، و بِرّ یعنی نیکویی و احسانِ او مُشْرفِ بر او شود ، و صبر او در ناحیه‌ای قرار گیرد ، پس وقتی که دو مَلَکِ سؤال بیایند ، صبر به نماز و زَکات و بِرّ گوید : شما صاحب خود را دریابید یعنی میّت را نگاهداری کنید ، پس هرگاه عاجز شدید از آن ، من هستم نزد آن(156) .
علامه مجلسی‌رحمه الله فرموده : در محاسن [احمد بن محمد بن خالد برقی به سند صحیح از آن حضرت - یعنی حضرت صادق یا حضرت باقرعلیهما السلام - روایت کرده است که چون مؤمن می‌میرد ، با او در قبرش شش صورت داخل می‌شود ، که یکی از آنها خوشروتر و خوشبوتر و پاکیزه‌تر از باقی صورت‌ها است .
پس یکی از جانب راست می‌ایستد و یکی در جانب چپ و یکی در پیش‌رو و یکی در پشت سر و یکی در پائین پا ، و آنکه خوش صورت‌تر است در بالای سر؛
پس سؤال یا عذاب از هر جهت که می‌آید آنکه در آن جهت ایستاده است مانع می‌شود ، پس آنکه از همه خوش صورت‌تر است به سایر صورت‌ها می‌گوید : شما کیستید؟ خدا شما را از جانب من جزای خیر دهد . صاحب جانب راست گوید : من نمازم؛ صاحب جانب چپ گوید : من زکاتم؛ آنکه در پیش رو است گوید : من روزه‌ام؛ آنکه در عَقَبِ سر است گوید : من حَجّم و عمره‌ام؛ و آنکه در پایین پا است گوید : من بِرّ و احسان به برادران مؤمنم؛ پس آنها به او گویند ، تو کیستی که از همه ما بهتر و خوشروتر و خوشبوتری؟ گوید : من ولایت آل محمّدم - صَلَواتُ اللَّهِ عَلَیهِم اَجمَعین -(157) .
و شیخ صدوق‌رحمه الله در فضیلت روزه شعبان روایت کرده که هر که نُه روز از آن را روزه دارد منکر و نکیر بر او وقت سؤال از او مهربان شوند(158) .
و از حضرت باقرعلیه السلام فضیلت بسیار وارد شده برای کسی که احیا دارد شب بیست و سوم ماه رمضان را و صد رکعت نماز در آن گزارد ، از جمله آنکه حق‌تعالی رفع کند از او هَوْلِ مُنْکَر و نکیر را ، و بیرون بیاید از قبرش نوری که روشنی دهد برای اهل جمع(159) .
و از حضرت رسول‌صلی الله علیه وآله وسلم روایت شده که در خضاب چهارده خصلت است ، و یکی از آنها را این شمرده که نکیر و منکر از او حیا می‌کنند(160) .
و دانستی قبل از این ، که از خواصّ تربت پاک نجف آن است که حساب منکر و نکیر ساقط است از کسی که در آن مدفون است ، ألحال به جهت تأیید آن [چند حکایت] می‌گوییم :



نظر بدهید

لینک ثابت - نوشته شده توسط عبدالله افشاری در یادداشت ثابت - سه شنبه 94 تیر 3 ساعت ساعت 1:32 صبح