بسم الله الرحمن الرحیم

 

 مناجات با خدا

بازی دنیا ز عمرم زود فرصت را گرفت           قبلهام گم شد ، کم آوردم لیاقت را گرفت

گریه و حال نماز صبحهای من چه شد          خواب شیرین سحر، فیض عبادت را گرفت

از صغیره شد شروع و به کبیره ختم شد       جرأت عاصی شدن از من خجالت را گرفت

یا رفیق لا رفیق له حلالم کن ، اگر              بین مـا بـار گنـاهـانم رفـاقت را گـرفت

نور مولا نیست دیگر در میان سفرهام            بی خیالی در ادای خمس، برکت را گرفت

نیم دین را به حیا دادم ، کارم سخت شد       مستی از انجام معصیت ، نجابت را گرفت

ذکر و استغفار و توبه دسته جمعی بهتر است   باخت این شبها کسی که کنج عزلت را گرفت

مادری میگفت فرزند شهیدش ، عاقبت         در همین ماه خدا اذن شهادت را گرفت

لذّت افطار با خرمای نخل کربلاست             خوش به حال هر که از زهرا زیارت را گرفت

یا غیاث المستغیثین گفت و پاسخ داده شد    نیزهای روی لب خشکش اجابت را گرفت

سر به روی نیزهها رفت و میخندید شمر      بیحیا از خواهر غمدیده طاقت را گرفت

منبع : http://heydariam.ir/tag/%D8%A7%D8%B4%D8%B9%D8%A7%D8%B1%20%D9%85%D9%86%D8%A7%D8%AC%D8%A7%D8%AA%20%D8%A8%D8%A7%20%D8%AE%D8%AF%D8%A7

 



نظر بدهید

لینک ثابت - نوشته شده توسط عبدالله افشاری در یادداشت ثابت - جمعه 94 تیر 6 ساعت ساعت 4:14 عصر