فصل دوم : قبر 

توضیح 

یکی از منزل‌های هولناکِ سفرِ آخرت ، قبر است
که در هر روز می‌گوید :
«
اَنَا بَیْتُ الغُرْبَةِ ، اَنَا بَیْتُ الْوَحْشَةِ ، اَنَا بَیْتُ الدُّودِ» .(97)
و این منزل عَقَباتِ بسیار سخت ، و جاهای دشوار و هولناک دارد و ما در این‌جا به چند عقبه از آن اشاره می‌کنیم :

عقبه اول : وحشت قبر است‌

در کتاب «من لا یحضره الفقیه» است که چون میّت را به نزدیک قبر آورند به ناگاه او را داخل قبر نکنند ، بدرستی که از برای قبر هول‌های بزرگ است ، و پناه بَرَد حامل آن به خداوندِ تعالی از هَولِ مُطَّلَعْ و بگذارد میّت را نزدیک قبر ، و اندکی صبر کند تا استعداد دخول را بگیرد؛ پس اندکی او را پیشتر بَرَد و اندکی صبر کند ، آن‌گاه او را به کنار قبر برد(98) .
مجلسی اول رحمه الله در شرح آن فرموده : هر چند روح از بدن مفارقت کرده است و روح حیوانی مرده است ، اما نفس ناطقه زنده است و تعلّقِ او از بدن بِالْکُلِّیّه زایل نشده است ، و خَوفِ ضَغطِه قبر و سؤال مُنکَر و نکیر و رومان ، - فتّانِ قبور - و عذابِ برزخ هست ، با آنکه از جهت دیگران عبرت است که تفکر کنند چنین واقعه‌ای در پیش دارند .
و در حدیث حسن از یونس منقول است که گفت : حدیثی از حضرت امام موسی کاظم‌علیه السلام شنیده‌ام که در هر خانه [ای که به خاطرم می‌رسد ، آن خانه با وسعتش بر من تنگ می‌شود ، و آنست که(99) فرمودند : چون میّت را به کنار قبر بری ساعتی او را مهلت دِه ، تا استعداد سؤالِ مُنکر و نَکیر بکند . اِنتَهی  . .(100)
و روایت شده از بُراءِ بنِ عازِب - که یکی از معروفینِ صحابه است - که ما در خدمت حضرت رسول صلی الله علیه وآله وسلم بودیم که نظرش افتاد به جماعتی که در محلّی جمع گشته بودند .
پرسید : بر چه این مردم اجتماع کرده‌اند؟
گفتند : جمع شده‌اند قبر می‌کَنَند .
براء گفت : چون حضرت اسم قبر شنید شتاب کرد در رفتن به سوی آن ، تا خود را به قبر رسانید ، پس به زانو کنار قبر نشست .
من رفتم به طرف دیگر مقابل روی آن حضرت ، تا تماشا کنم که آن حضرت چه می‌کند؟ دیدم گریست به حدّی که خاک را از اشک چشم خود تَر کرد .
پس از آن رو کرد به ما و فرمود :
«
اِخوانی لِمِثلِ هذا فَاَعِدُّوا» .
«
برادران من! از برای مثل این مکان تهیه ببینید و آماده شوید»(101) .
شیخ بهایی نقل کرده که بعضی از حکما را دیدند که در وقت مرگ خود دریغ و حسرت می‌خورد .
بِدو گفتند که : این چه حالی است که از تو مشاهده می‌شود؟
گفت :چه گمان می‌برید به کسیکه می‌رود به سفر طولانی بدون توشه و زاد ، و ساکن می‌شود در قبر وحشتناکی بدون مونسی ، و وارد می‌شود بر حاکم عدلی ، بدون حُجّتی؟
و قطب راوندی روایت کرده که : حضرت عیسی علیه السلام صدا زد مادر خود حضرت مریم‌علیها السلام را بعد از مردنش و گفت :
ای مادر! با من تکلم کن؛ آیا می‌خواهی به دنیا برگردی؟
گفت : بلی! برای آنکه نماز گزارم برای خدا در شب بسیار سرد ، و روزه بگیرم در روز بسیار گرم . ای پسر جان من! این راه بیمناک است .
و روایت شده که حضرت فاطمه - صلوات اللَّه علیها - در وصیت خود به امیرالمؤمنین - صلوات اللَّه علیه - گفت :
چون من وفات کردم ، شما مرا غسل بده و تجهیز کن و بر من نماز گزار و مرا داخل در قبر کن و در لحد بسپار و خاک بر روی من بریز و نزد سر من مقابل صورتم بنشین ، و قرآن و دعا برای من بسیار بخوان؛ زیرا که آن ساعت ، ساعتی است که مرده به انس گرفتن با زنده‌ها محتاج است(102) .
و سید بن طاووس رحمه الله از حضرت رسول صلی الله علیه وآله وسلم روایت کرده که فرمود :
نمی‌گذرد بر میت ساعتی سخت‌تر از شب اول قبر ، پس مردگان خود را به صدقه رحم نمایید ، و اگر نیافتی چیزی که صدقه بدهی پس یکی از شماها دو رکعت نماز کند ، بخواند در رکعت اول فاتحة الکتاب یک مرتبه ، و قُل هو اللَّه احد دو مرتبه ، و در رکعت دوم فاتحه یک مرتبه ، و اَلهیکُم التّکاثر ده مرتبه و سلام دهد و بگوید :
«
اَللَّهُمَّ صَلِّ عَلی مُحمَّدٍ وَ آلِ مُحَمَّدٍ وَ ابْعَثْ ثَوابَها اِلی قَبرِ ذلِکَ المَیِّتِ فُلانِ بنِ فُلان» .
پس حق تعالی می‌فرستد همان ساعت هزار مَلَک به سوی قبر آن میّت با هر مَلَکی جامه [ای و حُلِّه [ای  ، و تنگی قبر او را وسعت دهد تا روز نفخ صور و عطا کند به نماز کننده بعدد آن‌چه آفتاب بر آن طلوع می‌کند حسنات ، و برای او چهل درجه بالا برده شود(103) .

 

 



نظر بدهید

لینک ثابت - نوشته شده توسط عبدالله افشاری در یادداشت ثابت - یکشنبه 94 تیر 1 ساعت ساعت 7:50 عصر