حکایت‌ 

و نیز آن بزرگوار از والد صالح خود نقل فرموده که در تهران ، در یکی از حمام‌ها ، در سر حمّام آن خادمی بود - که او را پادو می‌گوییم - و او نماز و روزه به جا نمی‌آورد . روزی آمد نزدِ یکی از معمارها و گفت می‌خواهم برای من حمامی بنا کنی . معمار گفت تو از کجا پول می‌آوری؟ گفت تو چه کار داری پول بگیر و حمام بساز ، پس آن معمار حمامی برای او ساخت معروف به اسم او - و اسمش علی طالب بود - .
مرحوم حاج ملا خلیل می‌گوید که من وقتی در نجف اشرف بودم که خواب دیدم علی طالب آمد به نجف اشرف در وادی‌السلام ، پس من تعجب کردم و گفتم : تو چگونه به این مکانِ شریف آمدی و حال آنکه تو نه نماز می‌کردی و نه روزه می‌گرفتی؟ گفت : ای فلان! من مُردم و مرا گرفتند با غُل و زنجیرها که ببرند به سوی عذاب ، که حاج ملا محمد کرمانشاهی - جَزاهُ اللَّهُ خَیْراً - فلانی را نائب گرفت برای من که حج بجا آورد ، و فلانی را اجیر کرد برای روزه و نماز من ، و از برای من زکاة و مظالم داد به فلانی و فلان ، و چیزی بر ذمه من نگذاشت مگر آنکه ادا کرد و مرا از عذاب خلاص نمود .خداوندِ تعالی جزایِ خیر به او دهد .
پس من ترسان از خواب بیدار شدم و تعجّب داشتم از آن خواب ، تا آنکه بعد از مدّتی جماعتی از تهران آمدند احوال علی طالب را از ایشان پرسیدم ، پس مرا خبر دادند به همان نحو که در خواب دیده بودم حتّی اشخاصی که نائب شده بودند برای حج و نماز و روزه او مطابق بودند با آنچه در خواب به من گفته بود و نام برده بود . پس من تعجب کردم از صِدقِ رؤیای خود و مطابق بودنش با واقع!(179) .
مخفی نماند که این خواب تصدیق می‌کند اخباری را که وارد شده که ثواب روزه و نماز و حجّ و سایر خیرات به میّت می‌رسد ، و آنکه گاهی که مرده در تنگی و شدّت است به واسطه آن اعمال فَرَجی برای او حاصل می‌شود . و نیز تصدیق می‌کند اخباری را که فرمودند : هیچ مؤمنی نیست که در شرق و غرب عالم بمیرد مگر آنکه روحش را به وادی السّلام می‌برند(180) . و در بعض اخبار است که گویا می‌بینیم ایشان را که حلقه حلقه نشسته‌اند و با هم حدیث می‌گویند ،(181) و حاج ملا محمد کرمانشاهیِ مذکور از علمایِ اخیار و صلحا [ی ابرار تهران بوده .



نظر بدهید

لینک ثابت - نوشته شده توسط عبدالله افشاری در یادداشت ثابت - سه شنبه 94 تیر 3 ساعت ساعت 1:35 صبح