فصل هفتم : حسابرسی
از جمله مواقف مهوله ، موقف حساب است
قالَ اللَّهُ تَعالی فی سُورَةِ الْاَنْبِیاء :
«اِقْتَرَبَ لِلنَّاسِ حِسابُهُمْ وَ هُمْ فی غَفْلَةٍ مُعْرِضُون»(291)
«نزدیک شده از برای مردم وقت حسابشان و ایشان در غفلتند و اعراض کردهاند از تفکّرِ در آن و تهیّه و استعداد برای آن» .
وَ قالَ [اللَّه تَعالی فِی [سورة] الطَّلاقِ :
«وَ کَأَیِّن مِن قَریَةٍ عَتَتْ عَن اَمْرِ رَبِّها وَ رُسُلِه فَحاسَبْناها حِساباً شَدیداً»(292) [اِلی آخِرِ] الآیات .
«و بسا از قریه - یعنی اهل قریه - که سرکشی کردند از فرمان پروردگار خود و پیغمبران خدا ، پس حساب کردیم ایشان را حسابی سخت و عذاب کردیم ایشان را عذابی مُنکَر و بد ، پس چشیدند عقوبتِ کارهایِ خود را ، و بود انجام کارشان خسران و زیان . آماده فرمود خدا برای ایشان عذاب سختی ، پس بپرهیزید از خدا ای صاحبان عقلها» - الی غیر ذالک - .
و شایسته است که ما در اینجا تبرّک جوئیم به ذکر چند خبر :
اول شیخ صدوقرحمه الله به طریق اهلبیتعلیهما السلام روایت کرده که حضرت رسولصلی الله علیه وآله وسلم فرمود : روز قیامت برداشته نمیشود قدمهای بنده تا سؤال کنند از او از چهار چیز : از عمر او که در چه چیز فانی و تمام کرده؟ و جوانی خود را که در چه چیز کهنه کرده؟ و از مالش که از کجا پیدا کرده و در چه چیز خرج نموده؟ و از محبّت ما اهلبیت؟(293)
دوم شیخ طوسیرحمه الله از حضرت امام محمّد باقرعلیه السلام روایت کرده که فرمود :اول چیزی که از بنده حساب میکشند نماز است ، پس اگر قبول شد ما سوای آن قبول میشود .(294)
سوم شیخ صدوق روایت کرده که در روز قیامت صاحب قرض میآید و شکایت میکند ، اگر آنکه قرض گرفته است حسنات دارد از برای صاحب قرض میگیرند و اگر حسنه ندارد گناهان صاحب قرض را بر او میگذارند .(295)
چهارم شیخ کلینی از حضرت علیّ بن الحسینعلیه السلام روایت کرده که از برای اهل شِرک ، نصبِ ترازو نمیشود ، و دیوانها گشوده نمیشود ، ایشان را فوج فوج بیحساب به جهنّم میبرند و نصب موازین و نشر دواوین از برای اهل اسلام است .(296)
پنجم شیخ صدوق از حضرت صادقعلیه السلام روایت کرده است که چون روز قیامت شود دو بنده مؤمن را از برای حساب باز دارند که هر دو از اهل بهشت باشند ، یکی فقیر باشد و دیگری غنی در دنیا ، پس فقیر گوید : پروردگارا از برای چه مرا بازمیداری؟ به عزّت تو قسم که میدانی به من ولایتی و حکومتی نداده بودی که عدالت کنم در آن یا جور کنم و مال زیادی بمن نداده بودی که حق تو بر آن واجب شده باشد و داده باشم یا نداده باشم ، و روزی مرا به قدر کفاف میدادی به قدر آنچه میدانستی که مرا کافی است و مُقَدَّر کرده بودی؟ پس خداوند جلیل فرماید که راست میگوید بنده مؤمن من ، بگذارید تا داخل بهشت شود . و آن غنی میماند تا آن قدر عرق از او جاری شود که اگر چهل شتر بیاشا [مند] کفایت کند آنها را ، پس از آن داخل بهشت شود .
پس [بنده فقیر گوید به او ، که چه چیز تو را نگاهداشت؟ گوید : طول حساب ، پیوسته چیزی بعد از چیزی از تقصیرات ظاهر میشد و خدا میبخشید تا آنکه مرا به رحمت خود فرو گرفت و مُلحَق گردانید مرا به توبهکاران ، پس تو کیستی؟ گوید :من آن فقیرم که با تو در محشر بودم . گوید : نعیم بهشت تو را تغییر داده است که من تو را نشناختم .(297)
ششم شیخ طوسی از آن حضرت روایت کرده است که چون روز قیامت شود حق تعالی ما را مُوَکَّل گرداند به حساب شیعیان ما ، پس آنچه از خدا است از خدا سؤال میکنیم که از برای ما ببخشد پس آن از ایشان خواهد بود ، و آنچه از حقّ ما است ، به ایشان میبخشیم . پس حضرت این آیه را خواند :
«اِنَّ اِلَیْنا اِیابَهُمْ ، ثُمَّ اِنَّ عَلَیْنا حِسابَهُمْ»(298) .(299)
هفتم شیخ کلینی از حضرت امام محمّد باقرعلیه السلام روایت کرده است که فرمود :این است و جز این نیست که دقّت میکند حق تعالی با بندگان در حساب در روز قیامت به قدر آنچه در دنیا به ایشان داده از عقل .(300)
حکایت
از خطّ شیخ شهید - علیه الرَّحمَة - نقل شده که «احمد بن أبِی الحَواری» گفت که آرزو کردم ابو سلیمان دارانی(301) را در خواب ببینم تا آنکه بعد از یک سال او را در خواب دیدم .
به او گفتم : یا معلّم چه کرد حقتعالی با تو؟ گفت :ای احمد! یک وقتی آمدم از باب صغیر ، دیدم بار شتری از درمنه - و آن گیاهی است که به عربی آن را شیح میگویند - پس من یک چوب از آن گرفتم ، نمیدانم که با آن خلال کردم یا آنکه در دندان نکردم و دور افکندم ، ألحال مدّت یک سال است که من مبتلا به حساب آن هستم .(302)
مؤلف گوید که اِستِبعاد ندارد این حکایت بلکه تصدیق میکند آن را ، آیه شریفه [که از قول لقمان میفرماید] :
«یا بُنَیَّ اِنَّها اِن تَکُ مِثقالَ حَبَّةٍ مِنْ خَرْدَلٍ فَتَکُنْ فی صَخْرَةٍ اَو فِی السَّمواتِ اَو فِی الْاَرْضِ یَأتِ بِهَا اللَّهُ . . .»(303)
مفسّرین گفتهاند : یعنی :
«ای پسرک من! بدرستی که خصلتی که در آدمی است از بدی و اسائه یا احسان ، اگر باشد در خُردی هموزن خَردَلی و باشد در جوف سنگِ بزرگ یا در آسمانها باشد یا در زمین ، بیاورد خدا آن را در موقف حساب و بر آن حساب کند . . .»
وَ قَولِ امیرالمؤمنینعلیه السلام در یکی از خُطَب خود :
«اَلَیْسَتِ النُّفُوسُ عَنْ مِثْقالِ حَبَّةٍ مِنْ خَرْدَلٍ مَسْئُولَةً؟»(304)؛
«آیا نیست که از نفوس ، از هم وزن یک دانه خَردَل سؤال خواهد شد؟»
و [امیرالمؤمنینعلیه السلام در کاغذی که به «محمد بن ابیبکر» نوشته فرموده :
«وَ اعلَمُوا عِبادَ اللَّهِ اِنَّ اللَّهَ عَزَّوجلَّ سائِلُکُم عَنِ الصَّغیرِ مِن عَمَلِکُم وَ الکَبیر»(305)؛
«و بدانید [ای بندگان خدا که خداوند - عزّوجل - سؤال خواهد کرد از شما از هر کوچک و بزرگ از عمل شما» .
و در کاغذی که به «ابن عباس»(306) مرقوم داشته فرموده :
«اَما تَخافُ نِقاشَ الْحِساب»(307)؛
«آیا نمیترسی از مناقشه در حساب» .
و اصلِ «مناقشه» از «نَقَشَ الشَّوکَةَ» است ، یعنی بیرون کرد خار را . یعنی همچنانکه در بیرون آوردن خار از بدن کمال دقت و کاوش و باریکبینی را به عمل میآورند تا آن را پیدا کرده و بیرون آورند ، همین طور در حساب دقّت و باریکبینی به عمل میآورند .
و بدانکه بعضی از محقّقین گفته که نجات نمییابد از خطر میزان و حساب مگر کسی که حساب کند در دنیا نفس خود را و بسنجد به میزان شرع ، اعمال و اقوال و خطرات و لحظات خود را . همچنانکه وارد شده است در خبر که فرمودند : حساب کنید نَفْسْهای خود را پیش از آنکه حساب کِشَند از شما ، و بسنجید اعمال خود را پیش از آنکه بسنجند اعمال شما را . . .(308)
حکایت
شخصی بود نام او «توبة بن صِمَّه» ،(309) نقل شده که او حساب میکرد نفس خود را در بیشتر اوقات شب و روز خود . پس روزی حساب کرد ایّام گذشته عمر خود را ، یافت شصت سال از عمرش گذشته است پس حساب کرد ایّام آن را یافت که بیست و یک هزار و پانصد روز میشود . گفت : وای بر من ، آیا من ملاقات خواهم کرد مالک را به بیست و یک هزار و پانصد گناه ، این را گفت و بیهوش افتاد و در همان بیهوشی وفات کرد .(310)
فقیر گوید : روایت شده که وقتی حضرت رسولصلی الله علیه وآله وسلم فرود آمد به زمین بی گیاهی ، پس فرمود به اصحاب خود که بروید هیزم بیاورید ، عرض کردند یا رسول اللَّه! ما در زمین بیگیاهیم که هیزم در آن یافت نمیشود ، فرمود : بیاورد هر کس هر چه ممکنش میشود ، پس هیزم آوردند و ریختند مقابل آن حضرت روی هم . چون هیزمها جمع شد حضرت فرمود : همین طور جمع میشود گناهان .(311)
معلوم شد که مقصد آن حضرت از امر فرمودن به آوردن هیزم این بود که اصحاب ملتفت شوند همین طور که در آن بیابان خالی از گیاه هیزم به نظر نمیآمد وقتی که در طلب و جستجوی آن شدند مقداری کثیر هیزم جمع شد و روی هم ریخته شد ، همین نحو گناه به نظر نمیآید ، چون جستجو و حساب شود گناهان بسیاری جمع میشود چنانکه «توبة بن صِمَّه» برای هر روز عمر خود یک گناه فرض کرد حساب کرد بیست و یک هزار و پانصد گناه شد .
لینک ثابت - نوشته شده توسط عبدالله افشاری در یادداشت ثابت - پنج شنبه 94 تیر 5 ساعت ساعت 10:40 صبح
دربــاره ی ما
من کیستم ؟ بنده خدا که آفریده شده از خاک و طفلی بوده نا توان بتدریج توان خود را باز یافته , آنگاه نو جوانی و جوانی و میانسالی را پشت سر نهاده و به کسوت پیری نائل گشته است , عنقریب دعوت حق را لبیک گفته و به دیار باقی خواهد شتافت . در برزخ در گرو اعمال خویش به سر خواهد برد تا به صور دمیده شود و به اذن پروردگار بر انگیخته شده و بسوی عرصات محشر رانده خواهد شد , پس از گرفتاری های روز حساب معلوم نیست چگونه از صراط عبور خواهد کرد و چشم امید به فضل خداوند رحمن و رحیم و یاری ائمه معصومین علیهم السلام دارد که به فریادش برسند و از نجات یافتگان باشد تا از نعمتهای وعده داده شده متنعم گشته و خلود در بهشت نصیبش گردد ان شاءالله .
منوی اصــــلی
آمار و اطلاعات
موضوعات وب
نــوشته های پیشین
پیونــدهای روزانه
لینک های مفید
وصیت نامه شهدا
اوقات شرعی
ویدئو
دیــگر امکانات