زنی در هنگام رانندگی، درست جلو حیاط یک تیمارستان لاستیک ماشینش پنچر شد و مجبورشد همانجا به تعویض لاستیک بپردازد .
هنگامی که سرگرم این کار بود، ماشین دیگری به سرعت از روی مهره های چرخ که در کنار ماشین بودند گذشت و آنها را به درون جوی آب انداخت و آب مهره ها را برد .
زن حیران مانده بود که چکار کند . تصمیم گرفت که ماشینش را همانجا رها کند و برای خرید مهره چرخ برود .
در این حین، یکی از دیوانه ها که از پشت نرده های حیاط تیمارستان نظاره گر این ماجرا بود ، او را صدا زد و گفت :
از 3 چرخ دیگر ماشین، از هر کدام یک مهره بازکن و این لاستیک را با 3 مهره ببند و برو تا به تعمیرگاه برسی .
آن زن اول توجهی به این حرف نکرد ولی بعد که با خودش فکر کرد دید راست می گوید و بهتر است همین کار را بکند پس به راهنمایی او عمل کرد و لاستیک زاپاس را بست!!!
هنگامی که خواست حرکت کند رو به آن دیوانه کرد و گفت : «خیلی فکر جالب و هوشمندانه ای بود . پس چرا توی تیمارستان انداختنت؟؟؟
دیوانه لبخندی زد گفت:
من کارمند اینجام؛ دیونه باباته نکبت
لینک ثابت - نوشته شده توسط عبدالله افشاری در یادداشت ثابت - جمعه 98 بهمن 12 ساعت ساعت 9:53 عصر
دربــاره ی ما
من کیستم ؟ بنده خدا که آفریده شده از خاک و طفلی بوده نا توان بتدریج توان خود را باز یافته , آنگاه نو جوانی و جوانی و میانسالی را پشت سر نهاده و به کسوت پیری نائل گشته است , عنقریب دعوت حق را لبیک گفته و به دیار باقی خواهد شتافت . در برزخ در گرو اعمال خویش به سر خواهد برد تا به صور دمیده شود و به اذن پروردگار بر انگیخته شده و بسوی عرصات محشر رانده خواهد شد , پس از گرفتاری های روز حساب معلوم نیست چگونه از صراط عبور خواهد کرد و چشم امید به فضل خداوند رحمن و رحیم و یاری ائمه معصومین علیهم السلام دارد که به فریادش برسند و از نجات یافتگان باشد تا از نعمتهای وعده داده شده متنعم گشته و خلود در بهشت نصیبش گردد ان شاءالله .
منوی اصــــلی
آمار و اطلاعات
موضوعات وب
نــوشته های پیشین
پیونــدهای روزانه
لینک های مفید
وصیت نامه شهدا
اوقات شرعی
ویدئو
دیــگر امکانات